آرزو مکن که خدارا جز در همه جا ؛در جایی دیگر بیابی.
به هر چیزی جسورانه دست درازی کرده ام در هر چیزی که آرزویم را بر انگیخته است برای خود حقی قائل شدم و این گستاخی را به جایی رسانده ام که خدا را فراموش کردم.
دست از پا خطا کردم بر تقوا چشم بستم ایمان را فراموش کردم و گناه کردم. شاید لحظه ای از عمرم را به لذت سپری کنم وخدا را از ذره ای از آن بیرون کنم. آری خدا را فراموش کردم و شیطان را به خود دعوت کردم.
لذت با شیطان بودن از عذاب بی خدا بودن بسیار دشوارتر بود.مرا طاقت عذابی اینچنین را نبود
ولی شیطان همواره با دلفریبی مرا به ادامه ترغیب میکرد ولحظات را برایم شیرین می ساخت. اما شیرینی آن دلم رازده بود و مدام پی راه برگشت بودم تا...
از صدای قاصدک من بیخبر ماندم چرا؟
از میان عاشقان افتاده ام اکنون جدا
راه شهر سادگیها درنگاهم گم شده
فکر حیله دوزونیرنگ در وجودم پر شده
من خودم را در میان خالی آیینه ها نشناختم
چهره ام را من که دیدم چیز دیگر یافتم
با خودم گفتم که من آن چیز دیگر نیستم
فکر کردم گریه کردم پس خدایا چیستم ؟
آن من شیدایی عاشق رویایی کجا ؟
این من رسوای نخوت کیش هر جایی کجا؟
من همانم از نگاه غصه دار کودکی خون میگریست؟
یا همانی کز عدالت مرد و غیرت میگریخت ؟
تا صدای بانگ تکبیر اذان را می شنید
با کمی از روشنی پیله ای از یک عبادت می تنید
یا همان همراه شیطان در تجارت با همه
از خرید دل فروش دشمنی بی واهمه
من کی ام یک کاسب بیچاره ی آدم فروش
یا شریک ساده ی یک خاطی هیزم بدوش
هم زدنیا شاکی ام هم روزگار هم از خودم
گوهر پاک وجودم رفت من شیطان شدم
من پشیمانم خدایا دستهایم را بگیر
تا نرفتم سوی پستی رو به فرداهای دیر
باز گردانم به سوی آنهمه از روشنی
سوی عشق و شاخه ای گل در میان گلشنی
باز گردان ای خدا من را بسوی قبل خویش
آنکه بی پروانبوده از عذاب و زهر و نیش
من خودم را از خدا می خواهم آنکس را که بود
مستی اش سجاده و بوی گل و ذکر و سجود
نذر کردم گر شوم آن عاشق دیروزها
آسمانی بشکفم من در میان لحظه ها هر روزها
......من توبه کردم.
بیماریهای شگفتی در جهان هست و آن خواستن چیزی است که نداری به حال هیچکس غبطه مخور.
شعر مال خودم بود .
سلام.خیلی زیبا بود
اه من می خواستم اول شم..
آرزوی اون جمله اولیه حماقت محضه. شعرت هم واقعا قشنگه.. نگفته بودی شعر هم میگی..
شاعر بودی نگفته بودی؟
خیلی قشنگ بود
موفق باشی
سلام
خیلی قشنگ بود
خیلی ... واقعا دیگه ایول داشت .
سری به من بزنی خوشحال میشم
سلام ...ممنون که وبلاگ منو بازدید کردین و نظر دادین...
با اجازتون مطلبتون رو می خوام بزارم تو وبلاگم با نام شما......
بسیار جالب و دلنشین هست...........باز هم ادامه بدین منتظر پستهای بعدیتون هستم..........در پناه حق
سلام
چی بگم جز اینکه خیلی قشنگ بود
بازم میام پیشت...
سلام .. شعرت قشنگ بود d= ... چرا اسم وبلاگم زد تو ذوقت ؟؟ ): ..چرا ذوق منو کور میکنی .. یالا جواب بده .. هااااااااااااااااااااااااااااااااااان!!! شوخی بود ... بازم پیشم بیا .. خوشحال میشم .. موفق و شاد باشی ...
فکر نمی کردم شعر از خودت باشه!
بابا ایول
سلا م دوست گلم
واقعا عالی بود
شعرت محشر بود
موفق باشی
بد نبود
توبه کردن که این همه جازدن نداره
خیلی وب باحالی داری
راستی به سجاد بگو یه زنگی هم به ما بزنه
دلمون براش تنگ شده به خدا